سم هستم بفرمایید
و اما این کتاب
به طور خلاصه قلبم باهاشه یکی از بهتریناست
این دونفری که میبینین سم و جولی هستن اونا منتظرن تا جولی ۱۸ ساله بشه تا بتونن ازدواج کنن و زندگی شادی داشته باشن ( جولی ۱۷ سالشه) داستان با مرگ سم شروع میشه و جولی تا دوهفته با هیچکی حرف نمیزنه و هیچکاری نمیکنه و خودشو مقصر مرگ سم میدونه اون همه وسایلی که یا ماله سمه یا بهش داده رو میندازه دور همه کاری میکنه تا بتونه حداقل فراموشش کنه ولی اینقد دلتنگش میشه که زنگ میزنه به گوشیش تا از تو پیغام گیر صداشو بشنوه و میبینه سم واقعا جواب تلفنو داده
نویسنده اینقد خوب اینو نوشته که لحظه لحظشو حس کردم تمام مدت انگار این من بودم که اینارو تجربه میکنم تو هر جمله فقط عشق خلاصه میشد و نویسنده خیلی عالی غم و عشق و لحظه های قشنگو کنار هم گذاشته و نوشته
این ازون دسته کتاباییه که تا دوهفته بعدش هیچی نخوندم اینو فوق العاده پیشنهاد میکنم نخونین نصف عمرتونو دادین به باد فنا البته یچیزم بگم بیشتر تو حالت نوجوانانه است خیلی بزرگترا نمیپسندنش البته نه همشون فقط شاید زیاد مورد علاقشون نباشه
خودم پی دی افشو دانلود کردم خوندم نمیدونم دقیقا ماله چه نشریه ولی اگه مشکلی با قانون و اینا نداشت کاملشو میذارم اگرم نه که یه بخشی لزشو میذارم تا بعدا بگیرین ولی حتما تو لیستتون باشه
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.