جمله های جالب کتاب هردو در نهایت میمیرند

💬 فقط تلاش میکنم که محکم به نظر بیام اما محکم نیستم 
💬 نمیدانستم تنهایی مردن غم انگیز تر است یا مردن کنار دوستی که نه تنها هیچ معنایی برات نداره بلکه احتمالا اون هم به تو اهمیت زیادی نمیده 
💬اما نجات پیدا کردن بهم نشون داد بهتره زنده بمونی و بگی کاش مرده بودم تا اینکه درحال مردن باشی و ارزو کنی تا ابد زنده بمونی 
💬مهم نیست چطور زندگی کنیم هردو در نهایت میمیریم
💬دونستن اینکه کاری کردن و مردن بهتر از کاری نکردن و مردنه ادمو شجاع نمیکنه
💬هیچکس نباید به خاطر تلاشش برای خوب بودن احساس بدی داشته باشه 
💬این مرگ نیست که انسان باید از اون بترسه ترس واقعی هرگز زندگی نکردن است 
💬مطمئنا نیاز نبود که ان کسی که میمیرد هم خونت باشد تا احساس کنی بخشی از وجودتو از دست دادی
💬اما احساسات میلیون ها نفر با عشقی که یک نفر ان را هدیه میکند زمین تا اسمان فرق دارد
💬مهترین چیزه مردن دوستی با توعه 
💬اگه دنبال چیزایی که دوست داریم نریم چیزی جز حسرت برامون نمیمونه

بریده های دختری که ماه را نوشید

💬 من دلیل نصف کارایی که مردم انجام میدن رو نمیدونم و با نصف دیگه کاراشون هم مخالفم 

💬 حافظه چیزی بود لغزنده مثل خزه روی یک سطح خیلی لیز و خیلی راحت میتوانست تعادل کسی را بهم بزند و بر زمین بیندازدش 

💬 پرسید: درمون میشه؟ خواهر ایگناتیا خندید : وای انتین بامزه ! هیچ درمونی واسه اندوه نیست

💬 شاید همه دنیا با بدجنسی و دروغ مسموم شده باشه و بهتره الان اینو یاد بگیریم‌

💬 چون تو نمیبینیش دلیل نمیشه که وجود نداشته باشه بیشتر چیزای خارق العاده دنیا نامرئی ان  اعتماد کردن به اینا تورو قوی تر و شجاع تر میکنه

💬 قلب لونا سمت قلب مادربزرگش کشیده میشد ایا عشق هم یک قطب نما بود؟ 

💬 هیچ محدودیتی واسه احساساتی که قلب میتونه تو خودش جا بده وجود نداره 

💬 الان میدونم که جدا شدن از خاطرات باید خیلی بد باشه

💬 عشق من تقسیم نمیشه چند برابر میشه 

اینو میدونم یکم دیر گذاشتمش و اصلا جمله های این کتابو یادم رفته بود که بذارمش 

فعلا کتاب جدید نمیذارم چون دارم یکیشونو میخونم که ماله انتشارات فانوس دانشه تا حالا ازین انتشارات کتاب نخوندم داستان بیشتر مثل کتاب دزیره هست و اتفاقا یه بخش داستان تو فرانسه هست  اگه خوندم و خوشم اومد ازش پی دی افشو میذارم که شماهم بخونینش 

بریده های دوست داشتنی کتاب مغازه خودکشی

💬چرا به جای لعنت فرستادن به تاریکی یه چراغ روشن نمیکنی؟

💬 اول یاد بگیر به خودت عشق بورزی 

💬 شما فقط یک بار میمیرید پس کاری کنید که اون لحظه فراموش نشدنی باشه (مورد علاقمه)

💬 زندگی همینه که هست اگه سخت بگیری اونم بهت سخت میگذرونه

💬 نگاهش کن . به این ادمی که روبه روته نگاه کن .ازین ادم خجالت نکش تو اگه توی خیابون همچین ادمی رو ببینی اونو میکشی؟ اخه مگه چیکار کرده که باید منفور باشه؟ گناهش چیه؟ اگه اول با خودت با این زن اینه اشتی کنی بقیه ادماهم باهاش اشتی میکنند

💬 همیشه واسه هرچیزی یه راه حل وجود داره هیچوقت نباید نا امید بشیم

💬 زنده بودن زمان میبرد از همه چیز بریدن هم زمان میبرد

💬 چرا میخوای بمیری؟ دخترک که تقریبا همسن او بود جواب داد چون دنیا ارزش زندگی کردن نداره

💬 صدایش کوتاه تر از نجوا و بلند تر از خیال بود

💬 سخت نیست که شاد باشی

💬 تو مدرسه ازش پرسیدند کی ها خودکشی میکنند؟ اون هم جواب داده بود ادم های شاکی 

 

جمله های جالب کتاب دختر انار

اول از همه بگم که این کتاب خیلی تاثیر گذاره مخصوصا اگه دختر باشی میتونی کاملا درکش کنی یه چند تا از قسمتاشو میذارم و حس میکنم که جمله هاش توانایی اینو داره که بهش فکر کنی

💬 اگر من پسر بودم باز هم مجبور بودم در خانه بمانم و لباس هارا تا بزنم و اتو کنم؟ اگر پسر بودم پدرم باز هم به همین راحتی از من‌ میخواست که رویاهایم را فراموش کنم؟؟ 

 

💬 زندگی عادلانه نیست شاید این حرف درست بود ولی نباید با این توجیه همه چیز را میپذیرفتیم و با هر شرایطی کنار می امدیم 

 

💬 چه فایده داشت که تا این اندازه ثروتمند باشد و این همه ادم زیردستش کار کنند اما نتواند در باغچه خودش باغبانی کند؟ این که ازادی نبود ( جمله مورد علاقمه)

 

💬 میدانستم همه فرزند پسر میخواستند ولی دیگر از شنیدن این حرف ها خسته شده بودم مگر همین زن روزی دختر کوچکی نبوده است؟؟ 

 

💬 همیشه انتخاب دیگه ای هم هست اما تو چیزی رو انتخاب کردی که میدونی ازش میترسی  شجاعت یعنی همین 

 

💬 اگر گذشته ام را فراموش میکردم دیگر با چه امیدی زندگی میکردم؟

 

💬 فکر میکردم امیدهایم یکسره بر باد رفته اند ولی امید هرگز از بین نمیرفت و همواره راهش را به سوی من پیدا میکرد 

 

💬تغییر هر چقدر هم ضروری و مطلوب باشد همیشه بهایی دارد

 

💬 فکر میکردم با گذر زمان خاطره ها کمتر ازارم بدهند اما اندوه چیز غریبی است یک لحظه احساس میکردن به ارامش رسیدم اما لحظه بعد خانمان را  انچنان واضح به خاطر میاوردم که انگار اگر دستم را دراز کنم میتوانم ان را لمس کنم 

 احتمالا وقتی بخونین جمله های بیشتری میتونین پیدا کنین